بینا می شوم
چندیست دلم نابیناست
پیراهن نگاهت را
به روی دیده ام بگذار
می خواهم
سیر ببینمت !!!!
فهیمه صفاریه
پی نوشت :
صبر کن!
برگرد.
چمدانهایمان اشتباه شده.
دلم را به جای خاطراتت برده ای...
چندیست دلم نابیناست
پیراهن نگاهت را
به روی دیده ام بگذار
می خواهم
سیر ببینمت !!!!
فهیمه صفاریه
پی نوشت :
صبر کن!
برگرد.
چمدانهایمان اشتباه شده.
دلم را به جای خاطراتت برده ای...
کفش هایم
در خیالت جایی ندارند.
از هر طرف که می روم
به بن بست می رسم.
این روزها
عاشق کفش های تق تقی ! شده ای
مگر نمی گفتی سر و صدا را دوست نداری ؟
فهیمه صفاریه
پی نوشت :
جدا که شدیم
هر دو به یک احساس رسیدیم
تو به فراغت
من به فراقت
یک حرف تفاوت که مهم نیست...